نقطه های روشن ایمان من چشمان توست ...

پیام های کوتاه
  • (25 دقیقه قبل)
    :-(

۱ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

می دونم نوشتن از آسیب های روانی خیلی مده، می دونم روش خوبیه برای جذب مخاطب ، ولی ازونجایی که کسی اینجا رو نمی خونه، می تونم بدون ترس از قضاوت شدن بنویسم( اگه واقعاً فکر می کنی کسی نمی خونه، پس این توضیح اولیه و تبرئه ی پیش از محکومیت چی بود؟ چند چندی با خودت؟)

۱_قسمت گند کمال گرایی ، نپذیرفتن کوچک ترین ایراده، با کمترین انتقاد، به مرحله ی ویرانی میرسی، روزی هزار بار به دیگران ، با نهایت صداقت میگی: همین که تو داری تلاش می کنی، ولو نتیجه نقص داشته باشه، برام کافیه، کافی که چه عرض کنم، بی نظیره.

ولی به خودت که میرسه، نه دیگه ،ماجرا عوض میشه، کمترین نقص، مساویه با شکست مطلق ، با نابودی، با از دست دادن همه چی( اون جمله‌ی مزخرف که: من کار ندارم با هیجده بهترین نمره ی کلاس شدی، تو چرا باید دونمره غلط داشته باشی)

۲_ ترس ها، وای امان از ترس ها، که بیشترشون ناشی از ندونستنه، ناشی از پیش بینی آینده و فاجعه سازی های احمقانه، مسیری که هزار رفتی و می بینی آینده به اون وحشتناکی که فکر می کردی نیست

۳_ حس ضعف ، خستگی ، ناتوانی ، کی تمام میشه ؟ کی این برق دزدی کوفتی تمام میشه؟ کی این انرژی بی نهایت درونی به جای این که خرج فرسوده کردن درونم بشه، خرج فعال سازی توانایی هام میشه؟ لعنتی سی و سه سالمه و شش ساله دارم جون می کنم برای قطع این درخت بائوباب ، چرا تمام نمیشه؟

۴_ اگه همون طور که خیلی ها برام درد و دل می کنند و خیلی خردمندانه بهشون مشاوره می دادم، به خودم هم قرار بود مشاوره بدم، تمام قد می ایستادم و به احترام خودم دست می زدم( غیر از رابطه م با پسر بزرگم) ولی حتی اینجا هم نمی تونم، نمی تونم، من نقص دارم، پس مایه ی ننگ جامعه ی بشری ام

 

 

گه

 

 

دینا .م